اخبار جهانتاریخ و تمدن

در جستجوی شهر معروف روزگارِ شکوهِ یونان

سالونیکا روزی میزبان اکثریتی پررونق از یهودیان بود و اکنون بقایای دنیایی ازدسترفته را در خود جای داده است. سفر یک گردشگر برای یافتن این آثار، او را به چیزی قدرتمندتر رهنمون شد: خاطرات زنده.

وقتی خانواده‌ام از بازسازی درخشان بازار صدساله‌ی «مودیانو» در سالونیکا تحسین می‌کردند، راهنمای آشپزی محلی، «سماراگدا مارکی»، به من اعتراف کرد که در میان کافه‌های مُدروز و دِلِی‌فروشی‌های آلمانی، دلش می‌خواست فضای بازار کمی یونانی‌تر باشد. من با نگاهی به تزئینات رنگارنگ عید پاک گفتم: «دلم می‌خواهد کمی یهودی‌تر باشد.»

بازار تازه‌بازگشایی‌شده در صدر فهرست مکان‌هایی بود که می‌خواستم در دومین شهر بزرگ یونان ببینم؛ جایی که دو چیز موردعلاقه‌ام در سفر را یکجا داشت: غذای خوب و تکه‌هایی از تاریخ یهودیان. اما بازار مودیانو در هر دو مورد مرا ناامید کرد. هرچند ساختمان هنوز نام معمار یهودی خود را بر پیشانی دارد و روی محل کنیسه‌ی سابق «تلمود تورا» بنا شده، اما هیچ نشانه‌ای باقی نمانده که مثلاً این غرفه‌ی آجیل‌فروشی روزی قصابی کوشر بوده یا یهودیان نقشی در گذشته‌ی این مکان داشته‌اند.

سالونیکا روزگاری مرکز فرهنگ یهودی به‌شمار می‌رفت، یکی از معدود شهرهای اروپا که یهودیان در آن اکثریت داشتند. این شهر که در آن زمان با نام «سالونیکا» شناخته می‌شد، تا سال ۱۹۱۲ بخشی از امپراتوری عثمانی بود. عثمانی به یهودیانی که از تفتیش عقاید اسپانیا در قرن پانزدهم گریخته بودند، اجازه داد صدها سال در این شهر ساکن شوند. اما با افول قدرت عثمانی در اوایل قرن بیستم، یونان در سال ۱۹۱۲ کنترل شهر را به دست گرفت. پنج سال بعد، آتش‌سوزی بزرگ سال ۱۹۱۷ بخش‌های وسیعی از شهر را ویران کرد و ۷۰ هزار نفر را بی‌خانمان نمود که بسیاری از آن‌ها یهودی بودند. کنیسه‌ی تلمود تورا (و ۳۱ کنیسه‌ی دیگر) در این حادثه نابود شدند. ضربه‌ی نهایی به این مرکز سابق فرهنگ یهودی و شهری با اکثریت یهودی در سال ۱۹۴۳ وارد آمد، زمانی که نیروهای نازی ۵۰ هزار یهودی را به اردوگاه‌های مرگ اروپا تبعید کردند.

ردپای یک جامعه‌ی ازدسترفته

هشتاد سال بعد، من برای یافتن نشانه‌های این جامعه تقلا می‌کردم و حتی یافتن یک راهنمای یهودی برای گشت‌وگذار در شهر نیز دشوار بود. جای تعجب نداشت؛ جامعه‌ی یهودی سالونیکا امروز کمتر از ۱۰۰۰ نفر جمعیت دارد و در چنین جمعیت کوچکی، پیدا کردن یک راهنمای تخصصی کار آسانی نیست. شرکت‌های زیادی تورهای «سالونیکای یهودی» را ارائه می‌کردند، اما اغلب آن‌ها صرفاً به این جامعه نزدیک بودند، نه بخشی از آن.

در نهایت، تورم را از طریق شرکتی در آتن رزرو کردم که مدیرش یک یهودی یونانی بود. البته مطمئن نبودم که راهنمایانم یهودی باشند، اما حداقل می‌دانستم که مورد اعتماد جامعه هستند.

صبح روز بعد، وقتی «ایلیا ماتالون» به استقبال ما آمد، آسوده‌خاطر شدم. او در لابی هتل توضیح داد که خود و همسرش «هلا کونیو-ماتالون» با هم تورها را برگزار می‌کنند و هر دو از خانواده‌هایی هستند که نسل‌ها در جامعه‌ی یهودی سالونیکا ریشه دارند. در طول تور هشت‌ساعته، او از مادرش گفت که با پنهان‌شدن در خانه‌های آنسوی مرز در آلبانی از جنگ جان به‌در برد، و کونیو-ماتالون از پدرش گفت که آشویتس را تجربه کرده بود.

تاریخی که هنوز نفس می‌کشد

بخش زیادی از تاریخ این شهر، تاریخ یهودیان است. در محله‌ی «آنو لادادیکا»، به ساعت معروف شکسته‌ی شهر خیره شدیم که پس از زلزله‌ی ۱۹۷۸ از کار افتاده بود. ساختمانِ ساعت originally متعلق به بانکی بود که برادران یهودی-ایتالیایی «آلاتینی» در قرن نوزدهم تأسیس کرده بودند؛ کارخانه‌ی آرد آن‌ها پیش از جنگ جهانی دوم به بزرگ‌ترین کارخانه‌ی آرد بالکان تبدیل شد.

در خیابان «سیگرو» توقف کردیم و مقابل یک عمارت ۱۹۲۶ ایستادیم. امروز این مکان به یک قلیان‌فروشی تبدیل شده، اما ما توانستیم به حیاط پرگل‌وگیاه و پلکان باشکوه آن سری بزنیم. بیرون، ماتالون به سوراخ‌های روی چهارچوب در اشاره کرد که روزی «مزوزا» (نوشته‌ای از تورات که یهودیان بر در خانه‌ نصب می‌کنند) روی آن نصب بوده است.

بازدید از تاریخ یهودیان در سراسر جهان اغلب چنین است: نشانه‌هایی از جایی که روزی بوده‌ایم. محوطه‌ی سابق قبرستان یهودیان. سوراخ‌های پوشیده‌شده و ستاره‌های داوودی محو. یهودیان ردپایی از خود در سالونیکا به جا گذاشته‌اند، اما هیچ‌کدام شکوه گذشته‌ی این شهر به عنوان یک مرکز یهودی را نشان نمی‌دهد.

نشانه‌های مقاومت

در مقابل بازار مودیانو، وارد یکی از دو کنیسه‌ی باقی‌مانده‌ی شهر شدیم. چون قوانین سالونیکا املاک متعلق به یهودیان پیش از جنگ جهانی دوم را که وارثی نداشتند به جامعه‌ی یهودی واگذار می‌کند، این کنیسه که بیشتر به عنوان دفتر استفاده می‌شود، هنوز در اختیار جامعه است. روی لوح‌های مرمرین دیوار، نام بیش از ۷۰ کنیسه‌ای که روزگاری به یهودیان شهر خدمت می‌کردند، حک شده است. درآمد حاصل از اجاره‌ی این ساختمان به کنیسه امکان می‌دهد تا بازنشسته‌ها را برای تکمیل «مینیان» (حداقل تعداد لازم برای برگزاری مراسم مذهبی) استخدام کند؛ یک وضعیت برد-برد.

بیرون ساختمان، متوجه شدم که یک نیمکت گویای بخشی از فرهنگ یهودی سالونیکا است که هنوز زنده است. رویه‌ی چوبی تزئینی آن شبیه هر نیمکت دیگری است، اما پایه‌های بتنی محکمش هدف واقعی آن را فاش می‌کند: این نیمکت‌ها در اطراف تمام سایت‌های یهودی باقی‌مانده در شهر قرار داده شده‌اند تا آن‌ها را از حملات احتمالی با خودرو محافظت کنند.

آوایی که تاریخ را زنده می‌کند

در کنیسه‌ی «موناستیر»، تنها کنیسه‌ی پیش از جنگ جهانی دوم که باقی مانده، گروه بزرگی از توریست‌های کشتی‌کروز با هندزفری به سخنان راهنمای خود گوش می‌دادند. من در موزه‌ی کوچک سالن ورودی چرخیدم تا آن‌ها رفتند. سپس ماتالون و کونیو-ماتالون گفتند که می‌خواهند برایمان یک سورپرایز داشته باشند. آن‌ها با هم قطع‌ای به زبان لادینو (نسخه‌ی کهنه‌ی اسپانیایی یهودیان) خواندند: «آدیو کِریدو» (خداحافظ عزیز)، یک آواز عاشقانه که بعدها به عنوان وداع با تبعیدیان هولوکاست بازتفسیر شد.

وقتی آن‌ها روی «بیما» (سکوی مرتفع کنیسه) ایستادند و خواندند «آدیو، آدیو، کِریدو… نو کِرو لا ویدا» («دیگر زندگی را نمی‌خواهم»)، فهمیدم که چیزی حتی بهتر از تاریخ یافته‌ام: یک فرهنگ یهودی منحصربه‌فرد که هنوز نفس می‌کشد. صدای غمگین و زیبای آن‌ها در فضای بزرگ کنیسه طنین انداخت و مرا به وجد آورد. این همان لحظه‌ای بود که مردم برای تجربه‌ی آن سفر می‌کنند: لحظه‌ای غیرمنتظره، غیرقابل پیش‌بینی، و فوق‌العاده منحصربه‌فرد که فقط در همین نقطه‌ی جهان می‌تواند رخ دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا