“Yo, Mona Lisa, میتونم یک قرار برای جمعه داشته باشم؟” این جمله را Wyclef Jean در اولین آلبوم Fugees در سال ۱۹۹۴ خواند. حدود نیمقرن قبل، Nat King Cole درباره مونا لیزا و لبخند مرموزش در یک آهنگ که جایزه اسکار را برد، خوانده بود. به جلو حرکت میکنیم به سال ۲۰۱۸، زمانی که زوج قدرتمند، Beyoncé و Jay-Z، در ویدیو کلیپشان که در موزه لوور فیلمبرداری شده بود، با تصاویری از این دو نفر ایستاده در برابر پرتره معروف، که دائماً—بر اساس عنوان آهنگ—باعث میشود جمعیت “دیوانه شود”، به آن اشاره کردند. و تنها چند ماه پیش، این نقاشی در یک ویدیو کلیپ دیگر، این بار با Lady Gaga (که نقش شریک جرم دشمن باتمن، جوکر، را بازی میکرد) ظاهر شد و لبخندی کج به مونا لیزا هدیه داد.
از رنسانس ایتالیایی تا صحنه موسیقی معاصر و فراتر از آن، پرتره لئوناردو دا وینچی از یک زن فلورانسی که در پسزمینهای کوهستانی قرار دارد، با مردم در سرتاسر جهان ارتباط برقرار کرده است. به قدری محبوب است که برخی سعی کردهاند با خرابکاری در آن به جلب توجه خود و مسائلشان بپردازند. تصویر او توسط افرادی از مارسل دوشان تا ورجیل ابلو مورد استفاده قرار گرفته است.
پسزمینه تپهای او نیز به طور یکسان جالب توجه است و محققان نظریههای مختلفی درباره مکان آن مطرح کردهاند. یک محقق ادعا کرده که پلی که در پشت شانه چپ مونا لیزا دیده میشود، Romito di Laterina اتروری-رومی در آریزو است. با این حال، به تازگی یک زمینشناس و تاریخنگار هنر ادعا کرده که شکل سنگی و بدنه آب پشت سر او با شهر لِککو در کنار دریاچه کمو مطابقت دارد، جایی که لئوناردو مدتی را به عنوان مهندس کار کرده است.
چیزی که مونا لیزا را خاص میکند چیست و چرا به او اینقدر توجه داریم؟ والتر آیزاکسون، استاد تاریخ و بیوگرافینویس اخیر لئوناردو، استدلال میکند که او مشهور است زیرا بینندگان میتوانند با او درگیر عاطفی شوند. دیگران ادعا میکنند که مرموز بودن او به خلق شهرتش کمک کرده است.
این نگاهی به برخی از دلایل احتمالی شیفتگی جهانی ما نسبت به این زن با رنگ sepia است.
لئوناردو این پرتره نمادین را حدود سال ۱۵۰۳ هنگامی که در فلورنس زندگی میکرد، آغاز کرد، اما بیش از یک دهه طول کشید تا آن را تمام کند. منابع اولیه، مانند تاریخنگار هنر قرن شانزدهم، جرجیو وازاری، که مونا لیزا را در “زندگیهای نقاشان، مجسمهسازان و معماران برجسته” توصیف کرده است، ادعا میکنند که او لیسا گرهاردینی، همسر تاجر ابریشم فلورانسی فرانچسکو دل جوکوندو است. با این حال، هنرمند این نقاشی را به گرهاردینی نداد و به جای آن آن را با خود به ایتالیا برد تا برای پادشاه فرانسه، فرانسیس اول کار کند.
اصل نقاشی هویت این خانم را فاش نمیکند و لئوناردو هیچ نشانه بصری باقی نگذاشته است—همانطور که در چند پرتره دیگر زنان خود انجام داده بود. در “مردم با ریشه” (۱۴۸۹–۹۱)، موجود پشمالو به کلمه یونانی باستان برای حیوانات مشابه راسو، gallé، اشاره میکند، که صدای نام خانوادگی نشسته، سسیلیا گالرانی، مشابه است. به طور مشابه، جینورا دِ بِنچی (حدود ۱۴۷۴–۷۸) نیز با یک درخت توت (جینپرو به ایتالیایی) تاجگذاری شده است—یک بازی کلامی با نام اول او.
برخی نظریهها، مانند نظریه وازاری، پیشنهاد میکنند که لئوناردو هرگز تصویر گرهاردینی را تمام نکرد و مونا لیزا در واقع پرترهای از حامی هنر، ایزابلای دِ استه (ایزابلای گوالاندا) است که دخترعموی گالرانی بود.
لئوناردو به خاطر آزمایش و نوآوری معروف بود و مونا لیزا نیز از این قاعده مستثنی نیست. او با شکستن نمای پروفایل سخت که بسیاری از پرترههای ایتالیایی در آن زمان (مانند پرتره دومیریکو گیرلاندایو از جیوانا دِ الیزو تونا بونی، در بالا) را مشخص میکرد، و با اضافه کردن دستان سوژه خود، او را بیشتر در دسترس جلوه داد.
این پرتره همچنین با sfumato امضای لئوناردو، یک فوکوس نرم و دودی که خطوط و مرزهای سخت را حذف میکند، ترسیم شده است که باعث میشود پوست سوژه او درخشان شود. زیر این سطح درخشان، لئوناردو (که همیشه دانشمند بود) درک جدیدی از عضلات صورت ارائه داد. در حالی که او مونا لیزا را نقاشی میکرد، همچنین بر روی آناتومی کار میکرد و بدنهای مرده را در سردخانه بیمارستان سانتا ماریا نووا کالبدشکافی میکرد، که به او کمک کرد تا اولین طراحی شناخته شده آناتومیکی از لبخند را تولید کند.
“در این اثر لئوناردو لبخندی لذتبخش وجود داشت که دیدن آن چیزی الهیتر از انسانی بود”، وازاری درباره مونا لیزا نوشت. “او هیچ چیز جز زنده نبود.”
با وجود تمجیدهای وازاری، منتقدان هنری از دهه ۱۸۶۰ به بعد شروع به تحسین این نقاشی به عنوان یک شاهکار رنسانس کردند. موزه لوور این نقاشی را در سال ۱۸۰۴ خرید، اما تعداد زیادی بازدیدکننده را به خود جذب نکرد تا اینکه در سال ۱۹۱۱ بود که تیترها او را در آگاهی عمومی قرار دادند.
در آن سال، وینچنزو پرورجیا، یک نجار ایتالیایی که در لوور کار میکرد، تصمیم گرفت آن را دزدیده و تحت کاپوش خود از موزه خارج شود. این حادثه منجر به برگزاری جلسهای از کابینه فرانسه و استعفای مدیر نقاشیهای لوور شد.
با تحریک جنجال رسانهای که پس از آن به شورش درآورده بود، بازدیدکنندگان به تماشای فضای خالی که او در آنجا آویزان بود، آمدند. کارتپستالهایی چاپ شد، عروسکهای مونا لیزا ساخته و بازاریابی شدند و برندی از گنجهها به نام او نامگذاری شد (که پیش از آنکه او اکنون برای فروش انواع کالاها استفاده شود، پیشبینی میکرد). حتی جمعیتهای بیشتری به دیدن او آمدند وقتی که او دو سال بعد بازگردانده شد، با بیش از ۱۰۰,۰۰۰ نفر که تنها در دو روز اول او را در لوور میدیدند.
تا سال ۱۹۱۴، مونا لیزا به شدت شناخته شده بود و او را به موضوع مناسبی برای تصاحب تبدیل کرد.
سال بعد از بازگشت پیروزمندانه او به لوور، کازیمیر مالویچ، نقاش روسی، کلاژی با عنوان “ترکیب با مونا لیزا” (۱۹۱۴) ایجاد کرد که شامل چاپ رنگی وی در مرکز آن بود. مارسل دوشان به زودی “L.H.O.O.Q.” (1919) را با استفاده از یک کارتپستال مونوا لیزا به صورت آماده ساخته شده ایجاد کرد، که در آن یک سبیل و ریش و حروفی (که اگر به زبان فرانسه خوانده شود، به معنای “او داغ است در آنجا” است) را نقاشی کرده است.
سایر هنرمندان مشهور به کار او ادامه دادند. فرناند لژه “لا جوکوند او کلز” (۱۹۳۰) را نقاشی کرد، فیلیپ هالسمن “دالی به عنوان مونا لیزا” (۱۹۵۴) را تولید کرد و فرناندو بوترو یک مونا لیزا چاق در سال ۱۹۵۹ ساخت که در سال ۱۹۷۸ دوباره آن را تکرار کرد. پرتره لئوناردو موضوع یکی از نخستین آثار سیلکاسکرین اندی وارهول در سال ۱۹۶۳ شد، هنگامی که هنرمند پاپ از چاپ مت بروشور برای کپی و سریاظر کردن پرترهاش استفاده کرد.
پس از اوج کار وارهول، با رونق اقتصادی دهه ۱۹۶۰ که به تبلیغات (به ویژه در ایالات متحده) به شدت کمک کرد، مونا لیزا شروع به ظهور منظم در کمپینهای بازاریابی کرد. در دهه ۱۹۷۰، او هر سال در حدود ۲۳ تبلیغ جدید حضور داشت و این تعداد در دهه بعد به ۵۳ در سال رسید. چهره او محصولات را با مهر اهمیت تاریخی هنری همراه میکرد و همزمان محبوبیت خود را نیز افزایش میداد.
رونق دهه ۱۹۶۰ که کمپینهای تبلیغاتی را سرعت بخشید، همچنین گردشگری انبوه را راهاندازی کرد و پاریس به یک مقصد بینالمللی برتر تبدیل شد. مونا لیزا تنها در چند مرتبه از خاک فرانسه خارج شده است از زمانی که لئوناردو او را به دربار فرانسیس اول در اوایل قرن ۱۶ آورد، و این او را تقریباً به عنوان یکی از دیگر نقاط گردشگری پاریس ثابت کرده است.
تنها چند باری که او از لوور خارج شده، تنها تب مونا لیزا را افزایش داده و پر زرق و برقترین آن در سال ۱۹۶۳ بود، زمانی که ژاکلین کندی به عنوان واسطهای برای قرض دادن او به گالری ملی هنر و موزه متروپولیتن در نیویورک کمک کرد. او مانند یک سلبریتی خوش آمده و توسط کندیها مورد استقبال قرار گرفت و با یک شام رسمی (که دسر آن گلابی مونا لیزا، گلابیهایی با سس شکلات و پخته شده در پاستری بود) جشن گرفته شد. آمریکاییها به او توجه کردند و برای دیدن او به تعداد زیاد آمدند، با ۱,۷۵۱,۵۲۱ بازدیدکننده از موزهها در شش هفتهای که او در ایالات متحده بود. یک سفر مشابه یک دهه بعد با سفر مونا لیزا به ژاپن تکرار شد؛ توجه رسانههای بینالمللی که پس از آن ایجاد شد، وضعیت او را به عنوان یک نماد تثبیت کرد.
به دلیل آسیبپذیری او، مونا لیزا به احتمال زیاد هرگز دوباره لوور را ترک نخواهد کرد و بازدیدکنندگانی که برای دیدن او به آنجا سفر میکنند، او را در بزرگترین اتاق موزه مییابند—سالن ایالتها، اتاقی که قبلاً توسط ناپلئون سوم برای جلسات قانونی استفاده میشد. جعبه ضد گلوله او و دیوار خاصش نشاندهنده وضعیت ممتاز اوست. گزارشی که از وزارت فرهنگ فرانسه در سال ۲۰۱۸ به بیرون درز کرده بود، نشان داد که حتی با تمام آثار برجستهای که در مجموعه دائمی وجود دارد، باز هم مونا لیزا به عنوان یک ویدیو کلیدی در دوربین مرکزی…
خاموشی «بیسابقه» روز دوشنبه ۲۸ آوریل (۸ اردیبهشت) بخشهای بزرگی از اسپانیا و پرتغال را…
اتباع الجزایری از عدم امکان اخذ نوبت ویزای فرانسه از طریق کانالهای رسمی شکایت دارند.…
از ۱۸ آوریل، شرکت TLS Contact مسئولیت پردازش درخواستهای ویزای فرانسه برای متقاضیان ساکن آمریکا را بر…
اداره مهاجرت سوئد به دلیل پیشرفت کم در بررسی درخواستهای تابعیت مورد انتقاد قرار گرفته…
انتظار میرود لتونی در سپتامبر امسال شرایط سختگیرانهتری برای ورود اتباع کشورهای سوم که ویزا…
یک آزمایش اولیه کوچک و مطالعات روی موشها ارتباطاتی بین فیبرومیالژیا و تغییرات میکروبیوم روده…